سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش یاری می رساند، حکمت ره می نماید . [امام علی علیه السلام]
بهمن - مؤسسه آدینه

از: محمد :: 84/11/11 :: 2:0 صبح

چرا امام حسین(ع) در زمان معاویه اقدام به قیام نکرد؟

امام حسین(ع) در دوران یازده ساله امامت خود (49 - 60 ق) هم‏زمان با حکومت معاویه، تنش‏هاى فراوانى با او داشت که مواردى از آن را مى‏توانیم در نامه‏هاى امام حسین(ع)، مشاهده کنیم. امام(ع) در این نامه‏ها گوشه‏هایى از جنایات معاویه (همانند کشتن بزرگان شیعه همچون حجر بن عدى و عمرو بن حمق) را متذکّر شده و حکومت معاویه بر مسلمانان را بزرگ‏ترین فتنه دانسته است‏الامامة و السیاسة، ج 1، ص 180: «و انى لا اعلم لها [للامة] فتنة اعظم من امارتک علیها». و بدین ترتیب مشروعیت حکومت او را زیر سؤال برده است. آن حضرت برترین عمل را جهاد در مقابل معاویه دانسته و ترک آن را موجب استغفار از درگاه الهى مى‏داند.همان: «و انى واللَّه ما اعرف افضل من جهادک فان افعل فانه قربة الى ربّى و ان لم افعله فأستغفر اللَّه لدینى». در بحارالانوار (ج 44، ص 213)، «استغفراللَّه لذنبى» آمده است.    اما اینکه چرا امام(ع) در مقابل معاویه اقدام به قیام نکرد، ریشه در امورى دارد که تنها برخى از آنها را مى‏توانیم در عبارات امام(ع) ببینیم و براى دستیابى به علل دیگر، ناچار باید به تحلیل‏هاى تاریخى روى آوریم:  یک. وجود صلحنامه‏ امام(ع) در یکى از جواب‏هاى خود به نامه‏هاى معاویه، خود را پایبند به صلح نامه معاویه با امام حسن(ع) معرفى کرده و اتهام نقض آن را از خود به دور دانسته است.موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 239: «و معاذ اللَّه ان انقض عهداً عهده الیک اخى الحسن(ع)».   

اما سؤال اینجا است که مگر معاویه پس از ورود به کوفه و در حالى‏که هنوز جوهر صلح‏نامه خشکیده نشده بود، آن را زیر پا نگذاشت و خود را غیر ملتزم به آن معرفى نکرد؟الارشاد، مفید، ص 355: «الا و انى کنت منیّت الحسن أشیاء و اعطیته اشیاء و جمیعها تحت قدمىَّ لا أفى بشى‏ء منها له».پس چگونه امام حسین(ع) خود را پایبند به صلحنامه‏اى مى‏داند که در همان آغاز از سوى طرف مقابل، بى‏اعتبار معرفى شده است؟   

جواب این پرسش را مى‏توان از مناظر گوناگونى ارائه کرد:   

1. اگر در عبارات معاویه دقت کنیم، در عبارت نقل شده از او صریحاً نقض صلح‏نامه فهمیده نمى‏شود، بلکه مى‏گوید: «انى کنت منیّت الحسن اشیاء و اعطیته اشیاء»؛ یعنى، «من به [امام‏] حسن(ع) چیزهایى را وعده دادم.» که ممکن است این امور وعده داده شده خارج از مفاد صلح‏نامه باشد که معاویه خود را به آنها پایبند نمى‏داند. بنابراین خود را ناقض اصل صلح‏نامه به حساب نمى‏آورد و یا لااقل مى‏تواند ادّعاى عدم نقض از سوى خود را توجیه کند.   

2. باید میان شخصیت سیاسى معاویه و امام حسین(ع) تفاوت اساسى قائل شد، همچنان‏که این تفاوت میان شخصیت سیاسى معاویه و امام على(ع) وجود داشت.    معاویه اصولاً عنصرى سیاسى کار بود که حاضر است در راه رسیدن به اهداف خود، هر ننگ و نیرنگى را به کار بَرَد؛ چنان‏که نمونه‏هاى فراوانى از این نیرنگ‏ها را مى‏توانیم در زمان درگیرى او با امام على(ع) مشاهده کنیم. بهانه قرار دادن خون عثمان، تحریک طلحه و زبیر، قرآن بر سر نیزه کردن در جنگ صفین و شبیخون به شهرهاى تحت تسلّط حضرت على(ع) به منظور فشار بر حکومت علوى و ... تنها اندکى از آن موارد است. اما در مقابل، امام حسین(ع) عنصرى ارزشى، مکتبى و اصولى است که حاضر نیست از هر وسیله‏اى براى پیروزى و موفقیت ظاهرى خود استفاده کند؛ چنان‏که حضرت على(ع) با جمله «و لن اطلب النصر بالجور»؛نهج البلاغه، خطبه 126.(من هرگز حاضر نیستم با جور و ستم به پیروزى دست یابم) به این اصول‏گرایى خود اشاره مى‏کند.    بنابراین طبیعى است که امام(ع) نتواند تعهدى را که برادرش امام حسن(ع) به معاویه داده است - حتى با وجود نقض معاویه - پایمال کند.   

3. باید شرایط آن زمان را در نظر گرفت و به پیامدهاى عدم تعهد امام(ع) به صلح‏نامه دقّت کرد. معاویه در آن زمان حاکم بلا منازع جامعه اسلامى بود که گستره حکومت او سر تا سر مملکت اسلامى - از شام گرفته تا عراق و حجاز و یمن - را در بر مى‏گرفت و در هر گوشه، عوامل او به شدّت از سیاست‏هاى او تبلیغ و دفاع مى‏کردند.    او که در زمان درگیرى‏اش با امام على(ع)، توانست کوتاهى‏هاى خود را در یارى رساندن به عثمان در فتنه منجر به قتل او، پنهان کرده؛ بلکه براى شامیان خود را تنها منتقم خون عثمان به حساب آورده، بدیهى است که در این زمان - که هیچ قدرتى در مقابل او وجود ندارد - به راحتى مى‏تواند در صورت عدم پایبندى امام حسین(ع) به صلح‏نامه، او را در سرتاسر مملکت اسلامى به عنوان عنصرى سست پیمان، خارجى و ناقض عهد معرّفى کند و افکار عمومى جامعه را علیه امام(ع) شکل دهد. در این میان آنچه به گوش جامعه نخواهد رسید، فریادهاى امام(ع) و یاران او است که تلاش ناموفّقى در معرفى معاویه به عنوان اولین طرف ناقض عهد دارند.  دو. موقعیت معاویه‏ شخصیت معاویه در نزد مردمان آن زمان و به ویژه شامیان، به گونه‏اى مثبت تلقى مى‏شد که همین امر قیام علیه او را مشکل مى‏ساخت؛ زیرا آنان او را به عنوان صحابى پیامبر اکرم(ص)، کاتب وحى و برادر همسر پیامبر(ص) مى‏شناختند و به نظر آنان، معاویه نقش فراوانى در رواج اسلام در منطقه شامات و به ویژه دمشق داشته است.    همچنین تجربه حکومت‏دارى او و افزونى سنّش بر امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، دو عامل دیگرى بود که خود در نامه‏هایش به امام حسن(ع) به عنوان عواملى براى اثبات بیشتر شایستگى‏اش مطرح مى‏کردمقاتل الطالبیین، ص 40: «... و لکن قد علمت انى اطول منک ولایة و اقدم منک لهذه الامّة تجربة و اکبر منک سنّاً ... فادخل فى طاعتى».و طبیعتاً مى‏توانست در مقابله با امام حسین(ع)، مانور بیشترى روى آنها بدهد.  سه. سیاست‏مدارى معاویه‏ پس از انعقاد قرارداد صلح گرچه معاویه از هر فرصتى براى ضربه زدن به بنى هاشم - به ویژه خاندان علوى - استفاه مى‏کرد و در این راه حتى تا مسموم کردن و به شهادت رساندن امام حسن(ع) پیش رفت؛الارشاد، ص 357.اما در ظاهر چنین وانمود مى‏کرد که به بهترین وجه ممکن، با این خاندان - به ویژه شخص امام حسین(ع) - مدارا مى‏کند و حرمت آنان را پاس مى‏دارد. در این راستا مى‏توانیم ارسال هدایاى فراوان ماهانه و سالانه از سوى معاویه براى شخصیت‏هایى چون امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و عبداللَّه بن جعفر را شاهد بیاوریم. آنان با توجّه به اینکه خود را در بیت المال ذى حق مى‏دانستند و نیز به جهت آنکه موارد مصرف مناسبى براى خرج آن سراغ داشتند، این هدایا را مى‏پذیرفتند.موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 209 و 210.    این مدارا تا آنجا بود که در آستانه مرگ به فرزندش یزید، سفارش امام(ع) را نموده و ضمن پیش‏بینى قیام او، از یزید خواست که او را به قتل نرساند.الاخبار الطوال، ص 227؛ تجارب الامم، ج 2، ص 39.    علّت در پیش گرفتن این سیاست روشن بود؛ زیرا معاویه با انعقاد صلح با امام حسن(ع)، حکومت خود را از بحران مشروعیت نجات داد و در بین مردم به عنوان خلیفه مشروع، خود را معرفى کرده و نمى‏خواست با آغشته کردن دست خود به خون امام(ع)، در جامعه اسلامى چهره‏اى منفور از خود به جا گذارد. بر عکس سعى داشت تا با هر چه نزدیک‏تر نشان دادن خود به این خاندان، چهره‏اى وجیه براى خود فراهم آورد. علاوه بر آنکه به خیال خود با این سیاست، آنان را وامدار خود کرده و از هر اقدام احتمالى آنان پیشگیرى مى‏کند؛ چنان‏که در یکى از بخشش‏هاى کلان خود به امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، در مقام منّت‏گذارى بر آن دو گفت: این اموال را بگیرید و بدانید که من پسر هند هستم و به خداوند سوگند که هیچ‏کس قبل از من به شما چنین هدایایى نداده و بعد از من نیز چنین نخواهد شد».    امام حسین(ع) براى آنکه نشان دهد که این بخشش‏ها نمى‏تواند قابل منّت‏گذارى باشد، در جواب فرمود: «به خداوند سوگند که نه قبل از تو و نه بعد از تو هیچ‏کس نمى‏تواند چنین بخششى را به دو مردى داشته باشد که با شرافت‏تر و با فضیلت‏تر از ما دو برادر باشد».تاریخ ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین(ع)، ص 7، ح 5.    همچنین از سوى دیگر معاویه مى‏دانست که در پیش گرفتن سیاست خشونت، نتیجه عکس خواهد داد؛ زیرا توجه مردم را به این خاندان بیشتر جلب خواهد کرد و در دراز مدّت موجبات نفرت آنها از حکومت معاویه را فراهم خواهد آورد و به طور طبیعى یاورانى را به دور این شخصیت‏ها جمع خواهد کرد. مهم‏تر اینکه معاویه در آن زمان، از ناحیه امام حسین(ع) - با توجه به شرایط زمانه - احتمال خطر جدّى نمى‏دید و سعى داشت تا با در پیش گرفتن این سیاست، ریشه‏هاى خطر را براى دراز مدت بخشکاند. در نقطه مقابل امام حسین(ع) از هر فرصتى براى زیر سؤال بردن حکومت معاویه، بهره مى‏گرفت. نمونه آشکار آن نگاشتن نامه به معاویه و یادآور شدن جنایات و بدعت‏هاى اوبحارالانوار، ج 44، ص 212.و نیز مقابله شدید با ولایت عهدى یزید بود.تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 228؛ الامامة و السیاسة، ج 1، ص 186. البته امام(ع) خود به خوبى مى‏دانست که در صورت قیام علیه معاویه - به ویژه با توجه به این سیاست‏هاى معاویه - افکار عمومى او را یارى نکرده و با توجه به ابزارهاى تبلیغاتى حکومت، حق را به معاویه خواهند داد.  چهار. شرایط زمانه‏ هرچند عدّه‏اى از کوفیان بلافاصله پس از شهادت امام حسن(ع)، به امام حسین(ع) نامه نگاشته و ضمن عرض تسلیت به او، خود را منتظر فرمان امام(ع) معرفى کردند؛تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 228.اما آن حضرت مى‏دانست که با توجّه به عواملى همچون ثبات و استحکام قدرت مرکزى در شام، تسلّط کامل باند اموى بر شهر کوفه، سابقه عملکرد سوء کوفیان در برخورد با امام على(ع) و امام حسن(ع)، چهره به ظاهر وجیه معاویه در بیشتر نقاط مملکت اسلامى و ... در صورت قیام احتمال موفقیت در حدّ نزدیک صفر خواهد بود و چنین قیامى به جز هدر دادن نیروهاى اندک، معرفى شدن به عنوان یاغى و خروج کننده بر حکومت به ظاهر اسلامى و شکست و کشته شدن خود نتیجه‏اى در بر نخواهد داشت.    در حالى‏که در هنگام قیام علیه حکومت یزید، شرایط زمانه کاملاً بر عکس این شرایط بود.

 


نظرات شما()

موضوعات یادداشتقیام امام حسین (ع)



از: محمد :: 84/11/10 :: 12:40 عصر

تاریخ عاشورا 1

به نقل از « دستهایی رو به آسمان »

 


نظرات شما()

موضوعات یادداشتقیام امام حسین (ع)



از: محمد :: 84/11/9 :: 1:10 عصر

چه کنم که بتوانم براى امام حسین(ع) عزادارى و گریه کنم؟ راه آمادگى روحى و روانى گریه بر امام حسین(ع) چیست؟

به منظور پاسخ به این سؤال، لازم است ابتدا از دیدگاه روان‏شناسى گریه را به عنوان یک حالت رفتار و جلوه احساسى هیجان معنا کنیم و آن‏گاه عوامل مؤثر در بروز آن را شناسایى کرده تا با فراهم ساختن عوامل و علل، معلول (گریه) را تحصیل کنیم.    گریه انواع متعدد دارد و دامنه تنوع آن از گریه شادى تا گریه غم را در بر مى‏گیرد و روشن است که گریه بر امام حسین(ع)، گریه سوگ و غم‏گسارى است؛ لذا باید از بین انواع گریه، گریه سوگ و غم گسارى را تعریف و عوامل مؤثر بر بروز این نوع گریه را برشماریم.    گریه سوگ و غم، در واقع جلوه خارجى غمگینى است. گریه سوگ واکنشى است که فرد به هنگام احساس غمگینى از خود نشان مى‏دهد و سوگوارى و عزادارى - گریه جلوه آن است - یک جلوه رفتارى و اجتماعى از ماتم و سایر رفتار و اعمال مربوط به داغ‏دیدگى است. پس اگر در پى عزادارى و گریه هستیم، باید غم را تحصیل کنیم که حالت برانگیزنده گریه است؛ یعنى، اگر در صدد گریه بر امام حسین(ع) و سوگوارى بر سالار شهیدان هستیم، باید غم حسین(ع) را در دل داشته باشیم و داغ حضرتش را در سینه جاى دهیم.
اى صبا نکهتى از کوى فلانى به من آر     زار و بیمار غمم راحت جانى به من آر
   

 


    پس باید تحصیل غم نمود و براى تحصیل آن، ابتدا باید غم را تعریف و سپس عوامل بروز آن را شناخت و بیان کرد. غم و یا غمگین بودن، واکنشى نسبت به یک رویداد رنج‏آور و حالت و وضعیتى است که به دنبال از دست دادن یک شى‏ء و یا شخص مهم پدیدار مى‏شود. «داغ‏دیدگى و غم» به فقدان ناشى از مرگ یک شى‏ء یا موضوع (و شخص) گفته مى‏شود که نسبت به آن، دلبستگى عاطفى وجود دارد. بنابراین باید دلبسته به آن شخص و یاشى‏ء بود تا با از دست دادن آن، به غمش مبتلا گردید و از فقدان او، غمگین شد و گریه و سوگ بپا داشت، حال اگر مى‏خواهید در سینه‏تان غم امام حسین(ع) خانه کند تا از شهادت او غمگین گردید، باید قبلاً دلبسته آن حضرت باشید. قلبى که دلبسته امام حسین(ع) نیست، به شى‏ء دیگرى و چه بسا به امور متضاد و مغایر با آن حضرت بسته شده است. از نبودن امام حسین(ع) متلاطم نمى‏شود و آرام و قرار او به هم نمى‏خورد. همان‏گونه که با بودن آن حضرت قرار پیدا نمى‏کند، با نبودن ایشان هم بى‏قرار نمى‏شود.    دلبسته امام حسین(ع)، از غم فراق و اندوه شهادت او غمگین مى‏گردد. آن‏گاه که غم آمد و علت شد، معلول خود پا به میان گذاشته و گریه و عزادارى بى‏چون و چرا ظاهر مى‏شود. عزیز و دلبند از دست دادن همان و ماتم‏زده گشتن و گریه سر دادن همان.    پس پاسخ این سؤال و علاج این درد ریشه در دل بستن دارد که چسان دلبسته امام حسین(ع) شویم؟ راه تحصیل دلبستگى «شناخت» است. آشنایى با یک شى‏ء، پى بردن به نقش آن در زندگى - به ویژه نقش عملى آن و تأثیر آن در تحصیل اهداف زندگى و آشنایى با جایگاه آن در زندگى - جملگى مسیرهاى شناخت و در پى آن رسیدن به دلبستگى است. از نظر علمى، زندگى کردن با یک شى‏ء افزون برآشنایى و راه‏هاى شناختى، خود موجب دلبستگى مى‏شود. کافى است در زندگى شخصى خود اندکى تأمل کنیم تا به این حقایق پى ببریم که چگونه فقدان شخصى که مدت‏ها با او زندگى کرده‏ایم (هر چند غریبه و دورترین فرد باشد)، موجب غمگینى و گاهى بروز حالات عزا و سوگ مى‏شود.    اینک اگر در پى گریه و سوگوارى براى امام حسین(ع) هستیم، باید شناخت خود را از ایشان افزایش و ارتقا بخشیم. شناخت شخص اباعبداللّه(ع)، اهداف او، مکتب، مرام و عقیده او، نقش او در حیات فردى، اجتماعى و دینى و حتى شخصى و جایگاه او در زندگى و زیستن با این شناخت، جملگى موجب دلبستگى با سالار شهیدان مى‏شود. توجّه داریم که وقتى از زندگى کردن و زیستن با این شناخت‏ها سخن مى‏گوییم، مقصود آن است که شناخت ما از حضرت حسین(ع) و اهداف، مرام و مکتب و ... او، نباید محدود به یک شناخت ذهنى و تصور صرف گردد؛ بلکه باید بر اساس این شناخت زندگى کرد تا دلبستگى حاصل شود؛ وگرنه ما از خیلى افراد آگاهى و شناخت داریم؛ ولى هرگز از فقدان آنها غمگین نمى‏شویم. پس افزون بر شناخت، باید بر اساس همین شناخت، با آن فرد زندگى کنیم و یا او در زندگى ما جایگاهى بیابد. گویا با شخص او مدت‏ها زیر یک سقف زندگى کرده‏ایم تا دلبستگى ایجاد گردد.    روشن است که دلبستگى یک مفهوم تشکیکى است و مراتب متنوّع دارد و شدّت و ضعف مى‏پذیرد. همه افرادى که با یک شخص آشنا هستند و با وى زندگى کرده‏اند؛ به یک اندازه دلبستگى ندارند. به هر میزان که این دلبستگى بیشتر باشد، به همان میزان هم بعد از فراق و فقدان، غمگین و ماتم را موجب مى‏گردد.    افسوس که برخى دل خود را با یاد حسین(ع) زنده نکرده‏اند و از آن حضرت شناخت و آگاهى ندارند! این گونه افراد نه تنها در شهادت حسین بن على(ع) نمى‏توانند سوگوارى و عزادارى کنند و چشم خود را به گریه سیراب سازند؛ بلکه گریه و سوگوارى دیگران براى آنان تمسخرآمیز و حتى بى‏معنا و گاه مضحک مى‏نماید!  منابع پاسخ: 1. دادستان، پریرخ، روان‏شناسى مرضى، سمت 1372، ص 27 و 327. 2. معتمدى، غلام حسین، انسان و مرگ، نشر مرکز، 1372، ص 219. 3. خسروى، زهره، روان درمانى داغدیدگى، نشر نقش هستى، 1374، ص 61و53. 4. شعارى نژاد، على اکبر، فرهنگ علوم رفتارى، امیرکبیر، 1364، ص 425. «بزرگداشت عاشورا» احساسات یا عقلانیت!

 


نظرات شما()

موضوعات یادداشتقیام امام حسین (ع)



از: محمد :: 84/11/9 :: 12:49 عصر

روزشمار جریان نهضت امام حسین را در یک نگاه

(این جدول از مقاله‏اى با نام «البعد الزمنى فى الثورة الحسینیه» برگرفته شده که توسط آقاى احمد القاضى نگاشته شده و در شماره دوّم مجله رسالة الحسین(ع) چاپ شده است). 1- درخواست بیعت از سوى ولید حاکم مدینه‏ جمعه 27 رجب سال 60 ق‏ 2- ملاقات دوم بین ولید و امام حسین(ع) شنبه 28 رجب سال 60 ق‏ 3- بیرون رفتن امام(ع) از مدینه‏ شب یکشنبه 28 رجب سال 60 ق‏ 4- ورود به مکّه‏ شب جمعه 3 شعبان سال 60 ق‏ 5- اقامت در مکّه‏ شعبان، رمضان، شوال، ذى‏القعده و ذى‏الحجه تا روز هشتم سال 60 ق یعنى چهار ماه و پنج روز 6- رسیدن اولین نامه‏هاى کوفیان به امام(ع) چهارشنبه 10 رمضان سال 60 ق‏ 7- بیرون رفتن مسلم از مکّه‏ دوشنبه 15 رمضان سال 60 ق‏ 8- ورود مسلم به کوفه‏ سه شنبه 5 شوال سال 60 ق‏ 9- شهادت مسلم‏ سه شنبه 8 ذى‏الحجه سال 60 ق‏ 10- خروج امام(ع) از مکّه‏ سه‏شنبه 8 ذى‏الحجه سال 60 ق‏ 11- رسیدن امام(ع) به سرزمین کربلا جمعه سوم محرم سال 61 ق‏ 12- ورود عمر بن سعد به کربلا جمعه سوم محرم سال 61 ق‏ 13- سامان دهى سپاه از سوى عمر بن سعد و گفتگوهاى او با امام(ع) از سوم تا ششم محرم الحرام سال 61 ق‏ 14- ممانعت سپاه امام(ع) از دسترسى به آب‏ سه شنبه 7 محرم 61 ق‏ 15- حمله ابتدایى بر سپاه امام(ع) پنج شنبه 9 محرم سال 61 ق‏ 16- واقعه عاشورا جمعه 10 محرم سال 61 ق‏ 17- کوچ اسیران از سرزمین کربلا بعد از ظهر روز شنبه 11 محرم سال 61 ق.

 


نظرات شما()

موضوعات یادداشتقیام امام حسین (ع)



از: محمد :: 84/11/5 :: 11:24 صبح

اهمیت وجود نماز و فواید آن

« اَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکری»1

نماز را به یاد من به پا دارید.

نماز تنها در شریعت اسلام تشریع نشده است؛ بلکه این عبادت در ادیان پیشین نیز به شکل های مختلفی وجود داشت. قرآن مجید، آن را از وصایای چند تن از پیامبران2 و امام صادق (ع)، آن را آخرین و مهم ترین سفارش های پیامبران دانسته است.3

نماز ستون دین و مهم ترین و با ارزش ترین عبادت ها است که اگر در درگاه خداوند پذیرفته شود، عبادت های دیگر نیز قبول می شود و اگر پذیرفته نشود، اعمال دیگر نیز ارزش نخواهد داشت. از این رو ترک آن از بزرگ ترین گناهان کبیره است. پیامبر (ص) فرمود: « هرکس که به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک بشمارد، سزاوار عذاب آخرت است.»

نماز دارای آثار و برکاتی است؛ از جمله:

1-     احیای ذکر خدا در فرد و جامعه « أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکری »

2-     کسب آرامش درونی « أَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ»

3-     بهترین عامل بازدارنده از فحشا و منکر« إِنَّ الصَّلاةَ تَنهی ,عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَرِ»

4-     بهترین وسیله تقوا و پرهیزکاری « یا أیُّهَا النّاسُ اعبُدوا ... لَعَلَّکُم تَتَّقونَ»

___________________________________________

1-     طه(20)، آیه 14.

2-     پیامبران یاد شده عبارت اند از : اسماعیل، لقمان، موسی، عیسی و پیامبر اسلام.

3-     اصول کافی، ج 3.

 

التماس دعا


نظرات شما()

موضوعات یادداشتاحکام


<      1   2   3   4   5      >
خانه |شناسنامه|ایمیل
وبلاگ من
: موضوعات
: برای شما
بهمن - مؤسسه آدینه
:جستجو

با سرعتی بی نظیر و
باور نکردنیمتنیاداشت ها
و پیام‏ها را بکاوید!


















یا قائم المنتظر المهدی ( عج )
پاسخگویی به شبهات اعتقادی
سیب قرمز
مشکات
پاسخ به سؤالات و شبهات دینی
حقوق زنان از دیدگاه اسلام
دستهایی رو به آسمان
پاسخگویی به شبهات و پرسش های حدیثی
پاسخگویی به شبهات و پرسش های حقوق زنان
عهد جانان
اندیشه های تابناک
 
یــــاهـو
بهمن