چرا امام حسین(ع) در زمان معاویه اقدام به قیام نکرد؟
امام حسین(ع) در دوران یازده ساله امامت خود (49 - 60 ق) همزمان با حکومت معاویه، تنشهاى فراوانى با او داشت که مواردى از آن را مىتوانیم در نامههاى امام حسین(ع)، مشاهده کنیم. امام(ع) در این نامهها گوشههایى از جنایات معاویه (همانند کشتن بزرگان شیعه همچون حجر بن عدى و عمرو بن حمق) را متذکّر شده و حکومت معاویه بر مسلمانان را بزرگترین فتنه دانسته استالامامة و السیاسة، ج 1، ص 180: «و انى لا اعلم لها [للامة] فتنة اعظم من امارتک علیها». و بدین ترتیب مشروعیت حکومت او را زیر سؤال برده است. آن حضرت برترین عمل را جهاد در مقابل معاویه دانسته و ترک آن را موجب استغفار از درگاه الهى مىداند.همان: «و انى واللَّه ما اعرف افضل من جهادک فان افعل فانه قربة الى ربّى و ان لم افعله فأستغفر اللَّه لدینى». در بحارالانوار (ج 44، ص 213)، «استغفراللَّه لذنبى» آمده است. اما اینکه چرا امام(ع) در مقابل معاویه اقدام به قیام نکرد، ریشه در امورى دارد که تنها برخى از آنها را مىتوانیم در عبارات امام(ع) ببینیم و براى دستیابى به علل دیگر، ناچار باید به تحلیلهاى تاریخى روى آوریم: یک. وجود صلحنامه امام(ع) در یکى از جوابهاى خود به نامههاى معاویه، خود را پایبند به صلح نامه معاویه با امام حسن(ع) معرفى کرده و اتهام نقض آن را از خود به دور دانسته است.موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 239: «و معاذ اللَّه ان انقض عهداً عهده الیک اخى الحسن(ع)».
اما سؤال اینجا است که مگر معاویه پس از ورود به کوفه و در حالىکه هنوز جوهر صلحنامه خشکیده نشده بود، آن را زیر پا نگذاشت و خود را غیر ملتزم به آن معرفى نکرد؟الارشاد، مفید، ص 355: «الا و انى کنت منیّت الحسن أشیاء و اعطیته اشیاء و جمیعها تحت قدمىَّ لا أفى بشىء منها له».پس چگونه امام حسین(ع) خود را پایبند به صلحنامهاى مىداند که در همان آغاز از سوى طرف مقابل، بىاعتبار معرفى شده است؟
جواب این پرسش را مىتوان از مناظر گوناگونى ارائه کرد:
1. اگر در عبارات معاویه دقت کنیم، در عبارت نقل شده از او صریحاً نقض صلحنامه فهمیده نمىشود، بلکه مىگوید: «انى کنت منیّت الحسن اشیاء و اعطیته اشیاء»؛ یعنى، «من به [امام] حسن(ع) چیزهایى را وعده دادم.» که ممکن است این امور وعده داده شده خارج از مفاد صلحنامه باشد که معاویه خود را به آنها پایبند نمىداند. بنابراین خود را ناقض اصل صلحنامه به حساب نمىآورد و یا لااقل مىتواند ادّعاى عدم نقض از سوى خود را توجیه کند.
2. باید میان شخصیت سیاسى معاویه و امام حسین(ع) تفاوت اساسى قائل شد، همچنانکه این تفاوت میان شخصیت سیاسى معاویه و امام على(ع) وجود داشت. معاویه اصولاً عنصرى سیاسى کار بود که حاضر است در راه رسیدن به اهداف خود، هر ننگ و نیرنگى را به کار بَرَد؛ چنانکه نمونههاى فراوانى از این نیرنگها را مىتوانیم در زمان درگیرى او با امام على(ع) مشاهده کنیم. بهانه قرار دادن خون عثمان، تحریک طلحه و زبیر، قرآن بر سر نیزه کردن در جنگ صفین و شبیخون به شهرهاى تحت تسلّط حضرت على(ع) به منظور فشار بر حکومت علوى و ... تنها اندکى از آن موارد است. اما در مقابل، امام حسین(ع) عنصرى ارزشى، مکتبى و اصولى است که حاضر نیست از هر وسیلهاى براى پیروزى و موفقیت ظاهرى خود استفاده کند؛ چنانکه حضرت على(ع) با جمله «و لن اطلب النصر بالجور»؛نهج البلاغه، خطبه 126.(من هرگز حاضر نیستم با جور و ستم به پیروزى دست یابم) به این اصولگرایى خود اشاره مىکند. بنابراین طبیعى است که امام(ع) نتواند تعهدى را که برادرش امام حسن(ع) به معاویه داده است - حتى با وجود نقض معاویه - پایمال کند.
3. باید شرایط آن زمان را در نظر گرفت و به پیامدهاى عدم تعهد امام(ع) به صلحنامه دقّت کرد. معاویه در آن زمان حاکم بلا منازع جامعه اسلامى بود که گستره حکومت او سر تا سر مملکت اسلامى - از شام گرفته تا عراق و حجاز و یمن - را در بر مىگرفت و در هر گوشه، عوامل او به شدّت از سیاستهاى او تبلیغ و دفاع مىکردند. او که در زمان درگیرىاش با امام على(ع)، توانست کوتاهىهاى خود را در یارى رساندن به عثمان در فتنه منجر به قتل او، پنهان کرده؛ بلکه براى شامیان خود را تنها منتقم خون عثمان به حساب آورده، بدیهى است که در این زمان - که هیچ قدرتى در مقابل او وجود ندارد - به راحتى مىتواند در صورت عدم پایبندى امام حسین(ع) به صلحنامه، او را در سرتاسر مملکت اسلامى به عنوان عنصرى سست پیمان، خارجى و ناقض عهد معرّفى کند و افکار عمومى جامعه را علیه امام(ع) شکل دهد. در این میان آنچه به گوش جامعه نخواهد رسید، فریادهاى امام(ع) و یاران او است که تلاش ناموفّقى در معرفى معاویه به عنوان اولین طرف ناقض عهد دارند. دو. موقعیت معاویه شخصیت معاویه در نزد مردمان آن زمان و به ویژه شامیان، به گونهاى مثبت تلقى مىشد که همین امر قیام علیه او را مشکل مىساخت؛ زیرا آنان او را به عنوان صحابى پیامبر اکرم(ص)، کاتب وحى و برادر همسر پیامبر(ص) مىشناختند و به نظر آنان، معاویه نقش فراوانى در رواج اسلام در منطقه شامات و به ویژه دمشق داشته است. همچنین تجربه حکومتدارى او و افزونى سنّش بر امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، دو عامل دیگرى بود که خود در نامههایش به امام حسن(ع) به عنوان عواملى براى اثبات بیشتر شایستگىاش مطرح مىکردمقاتل الطالبیین، ص 40: «... و لکن قد علمت انى اطول منک ولایة و اقدم منک لهذه الامّة تجربة و اکبر منک سنّاً ... فادخل فى طاعتى».و طبیعتاً مىتوانست در مقابله با امام حسین(ع)، مانور بیشترى روى آنها بدهد. سه. سیاستمدارى معاویه پس از انعقاد قرارداد صلح گرچه معاویه از هر فرصتى براى ضربه زدن به بنى هاشم - به ویژه خاندان علوى - استفاه مىکرد و در این راه حتى تا مسموم کردن و به شهادت رساندن امام حسن(ع) پیش رفت؛الارشاد، ص 357.اما در ظاهر چنین وانمود مىکرد که به بهترین وجه ممکن، با این خاندان - به ویژه شخص امام حسین(ع) - مدارا مىکند و حرمت آنان را پاس مىدارد. در این راستا مىتوانیم ارسال هدایاى فراوان ماهانه و سالانه از سوى معاویه براى شخصیتهایى چون امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و عبداللَّه بن جعفر را شاهد بیاوریم. آنان با توجّه به اینکه خود را در بیت المال ذى حق مىدانستند و نیز به جهت آنکه موارد مصرف مناسبى براى خرج آن سراغ داشتند، این هدایا را مىپذیرفتند.موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 209 و 210. این مدارا تا آنجا بود که در آستانه مرگ به فرزندش یزید، سفارش امام(ع) را نموده و ضمن پیشبینى قیام او، از یزید خواست که او را به قتل نرساند.الاخبار الطوال، ص 227؛ تجارب الامم، ج 2، ص 39. علّت در پیش گرفتن این سیاست روشن بود؛ زیرا معاویه با انعقاد صلح با امام حسن(ع)، حکومت خود را از بحران مشروعیت نجات داد و در بین مردم به عنوان خلیفه مشروع، خود را معرفى کرده و نمىخواست با آغشته کردن دست خود به خون امام(ع)، در جامعه اسلامى چهرهاى منفور از خود به جا گذارد. بر عکس سعى داشت تا با هر چه نزدیکتر نشان دادن خود به این خاندان، چهرهاى وجیه براى خود فراهم آورد. علاوه بر آنکه به خیال خود با این سیاست، آنان را وامدار خود کرده و از هر اقدام احتمالى آنان پیشگیرى مىکند؛ چنانکه در یکى از بخششهاى کلان خود به امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، در مقام منّتگذارى بر آن دو گفت: این اموال را بگیرید و بدانید که من پسر هند هستم و به خداوند سوگند که هیچکس قبل از من به شما چنین هدایایى نداده و بعد از من نیز چنین نخواهد شد». امام حسین(ع) براى آنکه نشان دهد که این بخششها نمىتواند قابل منّتگذارى باشد، در جواب فرمود: «به خداوند سوگند که نه قبل از تو و نه بعد از تو هیچکس نمىتواند چنین بخششى را به دو مردى داشته باشد که با شرافتتر و با فضیلتتر از ما دو برادر باشد».تاریخ ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین(ع)، ص 7، ح 5. همچنین از سوى دیگر معاویه مىدانست که در پیش گرفتن سیاست خشونت، نتیجه عکس خواهد داد؛ زیرا توجه مردم را به این خاندان بیشتر جلب خواهد کرد و در دراز مدّت موجبات نفرت آنها از حکومت معاویه را فراهم خواهد آورد و به طور طبیعى یاورانى را به دور این شخصیتها جمع خواهد کرد. مهمتر اینکه معاویه در آن زمان، از ناحیه امام حسین(ع) - با توجه به شرایط زمانه - احتمال خطر جدّى نمىدید و سعى داشت تا با در پیش گرفتن این سیاست، ریشههاى خطر را براى دراز مدت بخشکاند. در نقطه مقابل امام حسین(ع) از هر فرصتى براى زیر سؤال بردن حکومت معاویه، بهره مىگرفت. نمونه آشکار آن نگاشتن نامه به معاویه و یادآور شدن جنایات و بدعتهاى اوبحارالانوار، ج 44، ص 212.و نیز مقابله شدید با ولایت عهدى یزید بود.تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 228؛ الامامة و السیاسة، ج 1، ص 186. البته امام(ع) خود به خوبى مىدانست که در صورت قیام علیه معاویه - به ویژه با توجه به این سیاستهاى معاویه - افکار عمومى او را یارى نکرده و با توجه به ابزارهاى تبلیغاتى حکومت، حق را به معاویه خواهند داد. چهار. شرایط زمانه هرچند عدّهاى از کوفیان بلافاصله پس از شهادت امام حسن(ع)، به امام حسین(ع) نامه نگاشته و ضمن عرض تسلیت به او، خود را منتظر فرمان امام(ع) معرفى کردند؛تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 228.اما آن حضرت مىدانست که با توجّه به عواملى همچون ثبات و استحکام قدرت مرکزى در شام، تسلّط کامل باند اموى بر شهر کوفه، سابقه عملکرد سوء کوفیان در برخورد با امام على(ع) و امام حسن(ع)، چهره به ظاهر وجیه معاویه در بیشتر نقاط مملکت اسلامى و ... در صورت قیام احتمال موفقیت در حدّ نزدیک صفر خواهد بود و چنین قیامى به جز هدر دادن نیروهاى اندک، معرفى شدن به عنوان یاغى و خروج کننده بر حکومت به ظاهر اسلامى و شکست و کشته شدن خود نتیجهاى در بر نخواهد داشت. در حالىکه در هنگام قیام علیه حکومت یزید، شرایط زمانه کاملاً بر عکس این شرایط بود.